كلاغ و كندغ



جك و لطيفه

 یه بنده خدایی

مو کاشته
دماغشو عمل کرده
بوتاکسم کرده
ابرو هاشم که مثه نخ کرده

لبشم پروتزیه
فقط هر کاریش میکنیم سیبیلاشو نمیزنه..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میگه مرد باید سیبیل داشته باشه.. :|
 
نوشته شده در تاريخ 25 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 ختنه

چرا هیچ زنی دکتر ختنه نیست ؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.

.
.
.

 

چون هیچ آدم عاقلی شاخه ای که روش میشینه رو نمیبره :

 
 
 
نوشته شده در تاريخ 25 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 آبادانیه میره خواستگاری، پدردختره میپرسه: شغل ثابت دارى؟

آبادانیه میگه: وُلِک کجای کاری ؟ امام جمعه تهران بعدازسی سال هنوزموقته ،

تو از من جنگ زده شغل ثابت میخواى…

نوشته شده در تاريخ 25 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 غضنفر عرق میخوره می‌برنش کلانتری شلاقش بزنن. افسرِ چند تا شلاق میزنه، بعد شلاقو می‌ده به یکی دیگه میگه: برادر حسین! بیا شماهم یه فیضی ببر!‌ یارو هم چند تا میزنه و میده به اونیکی میگه: برادر اکبر شما هم بیا یه فیضی ببر! خلاصه چند نفری دهن یارو رو …. بعد که کارشون تموم میشه میان از اتاق برن بیرون، غضنفر میگه: برادر‌ا! لااقل درِ فیضیه رو ببندین!

نوشته شده در تاريخ 25 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 غضنفر با زنش می ره سینما کنترل چی با چراغ قوه به طرفشون میاد .

غضنفر به زنش میگه برو کنار داره موتور میاد

نوشته شده در تاريخ 25 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 یه یارو میره با پژو ۲۰۶ مسافرکشی ۴ نفر رو سوار میکنه بعدش خیلی تند میره . اولی میگه آقا خیلی داری تند میری . راننده میگه تا حالا ۲۰۶ داشتی ؟ طرف میگه نه . میگه : پس خفه شو . همین طور سرعت رو میبره بالا و تا نفر سوم همین جواب رو میده . چهارمین نفر میگه آقا خیلی تند میری . میگه تا حالا ۲۰۶ داشتی . میگه : آره . راننده میگه : پس تورو خدا بگو ترمزش کدومه

نوشته شده در تاريخ 25 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 پسر خالم از مهد اومده میگه: شعر برات بخونم؟
میگم : بخون عزیزم!
شروع کرده :
دخترای لاله زار خوشگلاشون، تیغ می کشن به پر و پاهاشون، آدم میمیره براشون! آدم میمیره براشون!
میگم : اینو کی بهت یاد داده؟

میگه : خانم مومنی (مربیشون) نیومده بود امروز، آقا جمال (راننده) باهامون کار کرد:))
نوشته شده در تاريخ 25 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 

نوشته شده در تاريخ 23 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این كه عكس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی كرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از كنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می كردندكه این چه شهری است كه نظم ندارد. حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت . نزدیك غروب، یك روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیك سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد. ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یك یادداشت پیدا كرد. پادشاه در ان یادداشت نوشته بود : " هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."

نوشته شده در تاريخ 23 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 این محسن یگانه هم مارو گاگول فرض کرده
میگه بخند به حال من که حالم خنده داره

همین که نیشمون وا میشه میگه نخند به حال من که حالم گریه داره :| =)))

نوشته شده در تاريخ 22 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 چن وقت پیشا رفتم دکتر نوار مغزی گرفتم ، یه قسمتش که خالی بود
یه قسمت دیگه ش نوشته بود کارگران مشغول کارند
یه مقدار جلوتر سراشیبی بود یهو اونورترش نوارای هایده بود وسط نوارای هایده جیبسی کینگ میخوند ، بعد که تموم شد دکتر بهم گفت سالمی چیزیت نیست ، واسه هر کسی پیش نمیاد ، فقط باید یه لباس سفید بپوشی که آستیناش از پشته ... همین.

نوشته شده در تاريخ 22 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 جواني از بيكاري رفت باغ وحش پرسيداستخدام داريد؟يارو گفت مدرك چي داري گفت ديپلم ياروگفت يه كاري برات دارم حقوقشم خوبه پسره قبول كرديارو گفت :ما اينجا ميمون نداريم ميتوني بري تو پوست ميمون تو قفس تا ميمون برامون بيادچند روزي گذشت يه روز جمعه كه شلوغ شده بود.پسره توي قفس پشتك وارو ميزد ، از ميله ها بالا پائين ميرفت .جو گير شد زيادي رفت بالا از اون طرف افتاد تو قفس شيره ،داد زد كمكکککککککک !!شيره افتاد روش دستشو گذاشت رو دهانش گفت آبرو ريزي نكن من ليسانس دارم!!!!!"!
خخخخخخخخخ

نوشته شده در تاريخ 22 / 8 / 1391برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 دنی : آقا اين همسايه مون ساعت 2 نصفه شب هي با مشت ميكوبيد به ديوار خونمون!

علی : عجب آدم هاي مردم آزاري پيدا ميشن.حتماً نذاشتن بخوابي؟
دنی: نه,خوشبختانه خواب نبودم,داشتم شيپور تمرين مي كردم
نوشته شده در تاريخ 18 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 پالام كن الاغ خويش راكه دگراعتباري به ماشين نيست
بدرنج مشك خودراكه دكراعتباري به يخچال نيست
بگوف تگردخودراكه دكراعتباري به فرش نيست
بدوچ لهو خودراكه دگراعتباري به پتونيست
بتراش دنداجك خودراكه دكراعتباري به خميردندان نيست
بكت تاخ كنرخودراكه دكراعتباري به شامبونيست
!؟(تعدادى ازكلمات اين جمله به زبان بلوجى  ميباشد)

نوشته شده در تاريخ 12 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |
 در جشن تولد لرها بدليل استفاده بيش از حد برف شادي ده نفر زير بهمن جان دادند!
نوشته شده در تاريخ 10 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 وقتی بچه ای بدنیا میاد همه جمع میشن و میگن

چه خند هاش مامانیه
چه لباساش مامانیه، و از باباه، خبری نیست
کی یاد باباهه می افتن
وقتی پوشک بچه رو باز میکنن میگن
ای بابا.... چقدر ریده
______________________________
نوشته شده در تاريخ 10 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 چند دلیل عمده شهادت لرها در جنگ : 

1 . پرتاپ اشتباه ضامن به جای نارنجک 
2 . سوراخ کردن ماسک شیمیایی برای کشیدن سیگار 
3 . بای بای کردن با دیده بان های دشمن بعد از ترک پست 
4 . نگاه کردن به لوله تفنگ جهت اطمینان از خروج صحیح گلوله
نوشته شده در تاريخ 9 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 شانس ما همیشه تو سینما اينه که صندلیی جلویی یه خانومی نشسته

 
که موهاشو اندازه گنبد امام زاده داوود بالا برده :| !!
 
نوشته شده در تاريخ 5 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 کارت شارژیو که مغازه دار4700میخره و ما 5500میخریم و 4900 شارژ میکنه بهش میگن کارت شارژ 5000 تومنی !!!

چــــــرا؟؟؟
نوشته شده در تاريخ 5 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 کره خری از مادرش پرسید :من چطوری به دنیا امدم ؟ مامانش گفت :بابای خرت خر شد. عاشق من ماده خر شد. من خرم خر شدم عاشق اون نره خر شدم . اینطوری شد که خر تو خر شد و کره خری به در شد... 

نوشته شده در تاريخ 3 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 روزم سپري شدبه اميدي كه شب آيد...شب آمدوديدم به دلم تاب وتب آمد...اي دوست دعا كن من بيچاره مبادا ...درحسرت ديدارتو جانم به لب آيد.‎*‎ILOVE.A*‎

نوشته شده در تاريخ 1 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 این شبکه‌ی خبر هم انقدر دروغ میگه که آدم جرات نمی‌کنه حتی ساعتش رو باهاش تنظیم کنه!.

نوشته شده در تاريخ 1 / 11 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 شكسپیر میگه:

خیانت تنها این نیست كه شب را با دیگری بگذرانی ...
خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خیانت تنها این نیست كه دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ...
خیانت میتواند جاری كردن اشك بر دیدگان معصومی باشد !
نوشته شده در تاريخ 30 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 روزى مجنون از روى سجاده ى شخصی درحال نمازعبورکرد،مرد نماز را شکست و گفت: مردک من در حال راز و نیاز با خدا بودم، تو چگونه این رشته رابریدى؟مجنون لبخندى زد وگفت:من عاشق دخترى هستم تو را ندیدم، تو عاشق خدایی و مرادیدى!

 
نوشته شده در تاريخ 30 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |
لازم نیست مرا دوست داشته یاشی ... من تو را به اندازه ی هردویمان دوست دارم.
نوشته شده در تاريخ 30 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 روزی روزگاری در حوزه...

معلم حوزه: کی به روح اعتقاد داره؟
چند نفر: ما!
معلم: کی روح رو از نزدیک دیده و باهاش همکلام بوده؟
هیچکس هیچی نگفت؛ فقط جنتی دست بالا کرد.
معلم: جدی روح رو از نزدیک دیدی؟؟؟
جنتی: اوووه روح؟ من فکر کردم میگی نوح...!
نوشته شده در تاريخ 30 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 مگه ميشه ماه بيادتوخواب من مثل چشم هاى تو مهربون باشه/مگه ميشه عمرى ازتوبگذره زندگى برام هنوز جوون باشه.
،
حتى آيينه،حتى قاب پنجره،مثل عكس هاى تو دلبرى نكرد/حال امروزمو ازكسى نپرس دنيا با هيچكى برادرى نكرد.
،
گاهى يه خاطره يك عكس قشنگ ازتو دنيامو به غارت مى بره/گاهى وقتتا خيلى دلتنگ توام اين روزاى بى هدف كى مى گذره.
(Writer text:perfessor shahab‏(‏
‎(نويسنده متن:پرفسور شهاب)

نوشته شده در تاريخ 1 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 ازتوممنونم واسه غربت امشب
گريه هاى از ته دل توى هرشب
،
ازتوممنونم واسه قلب شكستم
روزى بوداسم تورولبهاى بستم
،
از تو خاموشى شب شد يادگارى
يادمه قلبمو بردى با نگاهى
،
روزگار ازسرنوشتت گله دارم 
گره ى كورى نشسته توى كارم
،
چراهمدمم شدن گلاى خشكى
كه واسم خريده بودى روز آشتى.

نوشته شده در تاريخ 1 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 ميرسد روزي که بي هم ميشويم،يک به يک ازجمع هم کم ميشويم،ميرسد روزي که مادرخاطرات،موجب خنديدن وغم ميشويم،گاه گاهي ياد ما کن اي رفيق،ميرسد روزي که بي هم ميشويم.

نوشته شده در تاريخ 1 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 کاش اون لحظه اي که يکي ازت ميپرسه "حالت چطوره؟"

 
و تو جواب ميدي "خوبم!" ، کسي باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو
 
گوشت بگه: "ميدونم خوب نيستي...بگو چي شده
 
نوشته شده در تاريخ 1 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 ميرسد روزي که بي هم ميشويم،يک به يک ازجمع هم کم ميشويم،ميرسد روزي که مادرخاطرات،موجب خنديدن وغم ميشويم،گاه گاهي ياد ما کن اي رفيق،ميرسد روزي که بي هم ميشويم.

نوشته شده در تاريخ 1 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 يه آقايي نشسته بود و روزنامه ميخوند که يهو زنش با ماهيتابه ميکوبه تو سرش

مرده ميگه: براي چي اين کارو کردي؟
 
... زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت که تو جيب شلوارت يه کاغذ پيدا کردم
که توش اسم سامانتا نوشته شده بود …
... 
مرده ميگه: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي که روش شرط بندي کردم اسمش سامانتا بود
 
زنش معذرت خواهي ميکنه و ميره به کاراي خونه برسه
 
نتيجه اخلاقي: خانمها هميشه زود قضاوت ميکنند.
 
سه روز بعدش مرده داشته تلويزيون تماشا مي کرده که زنش اين بار با يه قابلمه بزرگ دوباره ميکوبه تو سرش!
بيچاره مرده وقتي به خودش مياد، مي پرسه: چرا منو زدي؟
زنش جواب ميده: آخه اسبت زنگ زده بود !
 
نتيجه اخلاقي : متاسفانه خانمها هميشه درست حدس ميزنند.
نوشته شده در تاريخ 29 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |
از امتحان اومدم بیرون به استاد می گم:استاد لطفا کمکم کنید.. دارم مشروط میشم.
می گه:چیه نمره میخوای؟ گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ نظـر میخوام!!...راجع به مقدار و جنس خاکی که باید بریزم تو سرم :|
 
نوشته شده در تاريخ 29 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 غضنفر با یه لاته تصادف میکنه لاته میگه:بیا پایین ک##س کش تا مادرتو بگ##ام، غضنفر میگه دروغ میگی میخوای بزنی!

نوشته شده در تاريخ 29 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |
 فــــرق گـــاو در هــند و ایـــران؟
 
.
.
 
.
.
 
.
.
 
در هند گاوها مهمند !
در ایران مهم ها,گاوند.
نوشته شده در تاريخ 29 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 با نفوذترین خانواده های ایرانی در دبی چه کسانی هستند؟

 
 در یکی از اسناد ویکی لیکس به حضور موثر ایرانیان در دبی اشاره شده است. این سند در 2007/6/27 توسط جیلیان برنز، رئیس دفتر منطقه ای ایران در دبی تنظیم شده است.
 
 
به گزارش سرویس بین الملل پایگاه خبری تحلیلی "انتخاب" ؛ در این سند ویکی لیکس آمده است: دبی یکی از مراکز اصلی ایرانیان خارج از کشور از لحاظ تعداد زیاد و حضور در جامعه اقتصادی است.
 
مهاجران ایرانی، چه کسانی که قبل و چه کسانی که پس از انقلاب اسلامی به دبی آمدند، نقشی قابل توجه در موفقیت اقتصادی دبی بازی کرده اند.
 
دبی همچنان پذیرای مهاجران ایرانی است که در همه ی حوزه های اقتصادی فعالیت می کنند. البته، تنش بین دو کشور و افزایش فشار بین المللی در مورد ایران باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای جامعه اقتصادی دبی شده است.
 
 
به گفته ی اتاق تجارت و صنعت دبی، ایرانیان و غالبا تاجران این کشور، در بین اولین بیگانگانی هستند که در امارات متحده ی عربی فعالیت اقتصادی را اغاز کردند.
 
در ادامه ی این سند آمده است: از زمان دهه 1950 که ایران پویاترین اقتصادی منطقه را داشت، بازار دبی، اول از همه متوجه ایران بود.
 
حاکم دبی، شیخ راشد به ایرانیان مشوق هایی مثل زمین رایگان، محافظت شخصی و معافیت از پرداخت گمرگ ارائه کرد.
 
با فشارهای اقتصادی غرب علیه ایران پس از انقلاب 57 ، دبی نقشی جدی به عنوان مرکز صادرات برای ایران بازی کرد.
 
این تلگراف بر روی حضور اقتصادی ایران در امارات تمرکز دارد. در ذیل نگاهی جامعه شناختی به جامعه ی ایرانیان ساکن دبی شده است:
 
امارات در فاصله ی کمتر از 100 مایلی خلیج فارس واقع شده و بزرگترین شریک تجاری ایران است. دبی به عنوان روزنه ای از سوی ایران استفاده می شود تا فعالیت اقتصادی این کشور با دنیای خارجی از طریق حمل بارها توسط کشتی های بزرگ و لنج ادامه یابد.
 
 
 
اتاق تجارت و صنعت دبی ادعا می کند که در سال 2006، تجارت غیرنفتی ایران و دبی به 8 میلیار دلار رسیده بود.
 
همچنین ارزش تجارت کامل ایران - دبی به حدود 11 میلیارد دلار رسید.
 
 
مسئول تجاری کنسولگری ایران در دبی اعلام کرده است که ایران ماشین الات و تجهییزات سنگین، میوه، سبزی ، غذا، مصالح ساختمان و محصولات پتروشیمی به امارات صادر می کند.
 
به نوشته ی سایت دولتی ایسنا، در پایان سال 2006، مجموع سرمایه ایرانیان در دبی نزدیک به 300 میلیارد دلار است.
 
بسیاری از خانواده های ایرانیان فعال اقتصادی در دبی به وضعیت برجسته ی رسیده اند. اما مهاجران قدیمی ایرانی در جامعه دبی بیشتر شناخته شده اند. البته انها هم اکنون شهروند امارات هستند.
 
به گزارش سرویس بین الملل انتخاب؛ حتی برخی از انها وارد دولت امارات شده اند و پست وزارتی نیز گرفته اند.
 
 
 خانواده های مشهور ایرانی
 
خانواده های با نفوذ ایرانی در دبی عبارتند از: گله داری، گرگاش، العقیلی و رفیقدوست.
 
این افراد چندین فعالیت اقتصادی و سرمایه گذاری دارند و نمونه ی فرصت های کاری موجود در دبی هستند.
 
 
 
خانواده گله داری، البته با مقداری پسرفت مواجه شده اند ولی سابقه ی طولانی در فعایت های سازمانی و تجاری از دهه 1940 دارد.
 
وی اصلتا اهل شهر گله دار در ایران است. سه بردار گله داری اولین هتل مدرن دبی را ساختند که شامل هتل اینترکانتیننتال و هیتات رجینسی در اواسط دهه 1970 می شود.
 
یکی از بزگرترین چهارراه های دبی عبدالوهاب گله داری نام دارد که به خاطر نزدیکی به محل نمایشگاه ماشین معروقش یعنی گله داری موتورز است.
 
عبدالوهاب همچننین روزنامه گلف تایمز را راه اندازی کرد و یکی از فرزندانش سردبیر روزنامه خلیج تایمز بود.
 
 امروز، یکی دیگر از فرزندان گله داری، عصام مدیرعامل توسعه دهندگان بین المللی عمار هستند که برج دبی را می سازد و قرار است که بزرگترین برج جهان باشد.
 
همچنین خانواده های بزرگ دیگری مثل العقلیلی روابط تجاری قابل توجهی با امریکا و ایران دارند. البته العقیلی با پسرفت هایی در حوزه سرمایه گذاری در ایران مواجه شده است.
 
 
 
ایرانیان در تمام حوزه ها پخش شده اند
 
امروز، ایرانیان دبی در طیف گسترده ای از فعالیت های اقتصادی مشغول به کار هستند و به نظر نمی اید که بر روی بخش خاصی در فعالیت های اقتصادی متمرکز شده اند.
 
دولت ایران، مرکزی تجاری در دبی دارد که همایش های بین الملی تجاری برگزار می کند و شورای مستقل تجارت ایران، آن محل را اداره می کند تا ایرانیان فعال اقتصادی را کمک کند.
 
بر اساس مقاله ای که در ژانویه سال 2007 در میدل ایست انلاین منتشر شد، اتاق تجارت و صنایع دبی اعلام کرده است که هشت هزار و پنجاه شرکت ایرانی در دبی ثبت شده اند. این در حالی است که شورای تجارت ایران این تعداد را نزدیک به 10 هزار شرکت عنوان کرده است.
 
لهحه ی لاری پلیس امارات
 
ایرانیان زیادی به عنوان، معلم، استاد، مسئولان بانکی و پزشک در امارات فعالیت می کنند.بسیاری از پلیس های امارات اصالتا متعلق به قسمت جنوبی ایران و بلوچستان هستند.
 
برای مثال، یک چهارم افسران پلیس در ساختمان مرکز تجارت جهانی دبی، محل ساختمان کنسولگری، به لاری سخن می گویند که گویشی فارسی است.
 
همچنین برخی از اماراتی های قدیمی، زبان فارسی را به صورت محدود صحبت می کنند، چراکه زمانی زبان فارسی زبان بازار داخلی دبی بود.
 
منبع تابش
نوشته شده در تاريخ 28 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 هر بدی میتوانی به دشمن نرسان 

 که ممکن است روزی دوستت گردد 
و هر سری داری با دوستت در میان نگذار 
که ممکن است روزی دشمنت گردد .
نوشته شده در تاريخ 28 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 غضنفر ميره سينما فيلم ترسناك ميبينه

همه فرار ميكنن جز غضنفر
ازش ميبرسن تو چرا هنوز نشستي !!!
ميگه دست به من نزنيد من ريدم ..
نوشته شده در تاريخ 28 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |

 اگر می توانستم مجازاتت کنم

از تو می خواستم......
به اندازه ای که تو رو دوست دارم...
مرا دوست داشته باشی..
نوشته شده در تاريخ 27 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |
 ســیلی واقعیت رو درســت وقتی می خوری که ؛ وســط زیباترین رویا هســتی ... !
نوشته شده در تاريخ 27 / 10 / 1390برچسب:, توسط محمدرحمتى |