غضنفر عرق میخوره میبرنش کلانتری شلاقش بزنن. افسرِ چند تا شلاق میزنه، بعد شلاقو میده به یکی دیگه میگه: برادر حسین! بیا شماهم یه فیضی ببر! یارو هم چند تا میزنه و میده به اونیکی میگه: برادر اکبر شما هم بیا یه فیضی ببر! خلاصه چند نفری دهن یارو رو …. بعد که کارشون تموم میشه میان از اتاق برن بیرون، غضنفر میگه: برادرا! لااقل درِ فیضیه رو ببندین! نظرات شما عزیزان: |
فال حافظ
|